در ایران متاسفانه بحث اخلاق زیست محیطی شکل نگرفته است و مردم و مسوولان آن طور که باید آگاهی و آشنایی لازم را در مورد محیط زیست خود و استفاده های بهینه ای که می توانند از منابع طبیعی و زیست محیطی داشته باشند، ندارند. مصادیق آن آلودگی های مستمر دریای خزر از طریق منابع انسانی و کارخانه ای، آتش سوزی های پی در پی جنگل ها و سرمایه های ملی، شکار های بی رویه و از بین رفتن گونه های نادر زیستی و آلودگی هوا است که روز به روز بیشتر تنفس می کنیم.
درباره بی اخلاقی در محیط زیست، میزگردی را با حضور 3 استاد بین المللی که به عنوان چهره های جهانی در حوزه آکادمیک محیط زیست شناخته شده هستند، برگزار کردیم، پروفسور اسد پروهیچ استاد و عضو هیات علمی دانشگاه زاگرب، پروفسور اوزر چنار، عضو هیات علمی دانشگاه سارایوو و دکتر اصغر محمدی فاضل، رئيس انستيتو علوم و فناوريهاي محيطزيست اكو و رییس دانشگاه محیط زیست.
این میرگرد در حاشیه نخستین همایش بین المللی اخلاق زیست محیطی برگزار شد؛
در مبحث اخلاق محیط زیستی ما با دو قشر در جامعه روبه رو هستیم. یک قشر سیاستگذاران هستند و قشر دیگر مردم هستند که باید این موضوع را مدنظر قرار دهند. برای هرکدام چه نقشی می توان در نظر گرفت؟
پروفسور پروهیچ: من خودم قبلا سیاستمدار بوده ام و به عنوان یک سیاستمدار می توانم بگویم که بهترین راه حل برای پیوند بین مردم و سیاستمداران انتخابات و مردم سالاری است یعنی مردم هستند که با انتخاب سیاستمداران نشان می دهند که واقعا چه چیزی می خواهند همانطور که در ایران هم این اتفاق می افتد و مردم سالاری وجود دارد. در دوره جدید با انتخاب آقای روحانی و سرکار خانم ابتکار که به دنبال ایشان به عنوان معاون رییس جمهور و رییس سازمان محیط زیست انتخاب شده اند مردم ایران به درستی نشان دادند که چقدر برای محیط زیست و رویکردهای محیط زیست اهمیت قائل هستند. همراهی بین سیاستمداران و مردم برای محیط زیست یک برگ برنده است، اگر سیاستمدار منتخب مردم باشد حتماً تصمیم هایی می گیرد که منفعت مردم لحاظ شود. این موضوع در مورد محیط زیست و خواست های آنان در این بخش هم لحاظ می شود و نوعی تفکیک وظایف صورت خواهد گرفت.
دکتر فاضل: اصولاً نمی توان به سادگی بین این دو طیف خط ممیز کشید. سیاستگذاران بخشی از مردم هستند، در واقع آنها مردمی هستند که بر اساس یکسری توانمندی ها توانسته اند به مسند سیاستگذاری برسند. انتظار می رود که آنها به دلیل دسترسی به بخش بزرگی از اطلاعاتی که مردم عادی از آن بهره چندانی ندارند در خصوص برخوردهای غیرمسوولانه با محیط زیست واکنش عمیقتری نشان بدهند. در واقع سیاستگذاران تعیین کننده خط مشی های ملی هستند، به همین دلیل نقش آنها را باید کلیدی تر عنوان کرد. زیرا وضع قوانین و نحوه اجرای آن در اختیار سیاستگذاران است و آنها در برابر جریان های اجتماعی می توانند سوددهی داشته باشند . اما این امر به معنی تسلیم محض مردم نیست. به خصوص در قرنی که انفجار اطلاعات باعث شده است که مردم نظارت بیشتری بر عملکرد سیاستگذاران داشته باشند و برای وضع هر قانونی دلیل بخواهند.
با چه سیاست هایی و چگونه می توان به مردم قبولاند تا نسبت به محیط زیست خود حساس بوده، احساس مسوولیت داشته باشند و مساله اخلاق زیست محیطی را مدنظر قرار دهند؟
پروفسور چنار: آلودگی محیط زیست در واقع موضوعی است که مردم به صورت روزمره شاهد آن هستند و موضوعی نیست که خیلی نیاز به تلاش و سعی کردن داشته باشد تا بخواهیم مردم را نسبت به آن آگاه کنیم. مردم خودشان می بینند اما یک نکته مهمی که باید به آن توجه شود این است که اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 میلادی فعالیت های صنعتی هنوز هم آنقدر به محیط زیست فشار و صدمه وارد نمی کرد ولی در سال های اخیر گسترش و رشد روزافزون فعالیت های صنعتی باعث شد که به قدری به محیط زیست فشار وارد شود که سیاستمداران در برابر تصمیم گیری مهم قرار بگیرند و تصمیم بگیرند که میزان آلایندگی و آلودگی محیط زیست را محدود کنند مثلا در کشور ترکیه که قصد پیوستن به اتحادیه اروپا را دارد ، این یکی از موضوعاتی است که باید حل و فصل بشود و پیش روی سیاستمداران است و در هر کشور دیگری در دنیا هم این امر موضوع مهمی است که سیاستمداران باید یک سقف و یک حدی برای آلوده کردن محیط زیست در نظر بگیرند.
پروفسور پروهیچ: من کلاسی دارم در دانشگاه محیط زیست تحت عنوان اخلاق و حقوق محیط زیست که در آنجا عنوان می کنم که آلوده کردن محیط زیست باید به یک بحث جزایی و حقوقی تبدیل شود. ضربه به محیط زیست نباید جزو جرایم عادی که فقط جریمه نقدی برای آن در نظر گرفته شود، باشد بلکه باید برای آن مجازات حبس در نظر گرفته شود. دستاورد مهمی که اتحادیه اروپا در این زمینه به دست آورده این است کسانی که محیط زیست را آلوده می کنند را می توانند حتی تا 10 سال به زندان محکوم کنند. من می خواهم بگویم تا زمانی که جامعه نسبت به تخلف محیط زیستی و اینکه چقدر اینها می توانند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به حیات طبیعی او صدمه برسانند، آگاه نباشد، یک صاحب صنعت، یک کارخانه دار و حتی یک سیاستمدار ممکن است واکنش نشان ندهد و برایش اهمیتی نداشته باشد.
دکتر فاضل: من حرف های آقای پروهیچ را به ادبیات دیگری می توانم اینطور تکمیل کنم که نخستین گام برای ایجاد حساسیت در مردم نسبت به محیط فکر می کنم آشنا کردن اذهان عمومی با مقوله اخلاق محیط زیستی است. بسیاری حتماً می پرسند اخلاق و محیط زیست اصولاً چه ربطی به هم دارند؟ چرا یک مقوله علمی را با موضوع اخلاق باید گره زد؟ اصولاً محیط زیست در جوامعی که داعیه اخلاقی به آن معنا که ما تعریف می کنیم داریم، نابود شده است؟ برای شناساندن و آنطور که شما می فرمایید برای قبولاندن اخلاق محیط زیستی هیچ نسخه ای وجود ندارد که با قطعیت بتوان آن را برای گروه بزرگی از مردم پیچید و انتظار داشت با عمل به آن به صورت یکدست عمل کنند و همه با جزئیاتی که تصور می کنیم نسبت به رعایت اخلاق محیط زیستی واکنش نشان بدهند. اما در این خصوص رسانه ها بیش از هر ابزار دیگری می توانند نقش آفرینی کنند. ایجاد حساسیت در افکار عمومی، تکرار و تکرار هشدارهایی در مورد نتایج عملکرد غیرمسوولانه نسبت به محیط زیست و برنامهریزی هدفمند روی کودکان و نوجوانان می تواند اثرگذار باشد وگرنه شعارهای کلی و مبهم اتفاقاً دافعه ایجاد می کند.
بر اساس گفته پروفسور پروهیچ پس می توان جریمه های سنگین را در کنار فرهنگ سازی اقدام موثری در حفظ طبیعت و محیط زیست دانست؟
پروفسورپروهیچ: نظر من این است که همین جزایی کردن آلودگی محیط زیست یک دستاورد خیلی مهمی است چون در واقع تا وقتی که برای آلوده کردن محیط زیست جریمه نقدی وجود داشته باشد نه تنها بازدارندگی لازم را نخواهد داشت بلکه خود یک مشکل و معضل اخلاقی را به بار می آورد، چراکه مضمون و برداشت از جریمه نقدی این است که وقتی من پول داشته باشم می توانم محیط زیست را آلوده کنم و کسی که پول داشته باشد می تواند به محیط زیست صدمه برساند. ممکن است صاحب یک شرکت و کارخانه آلاینده بزرگ بگوید که خب این آلودگی که من باعثش شدم چقدر خرجش می شود تا من پرداخت کنم ولی اگر به آن فرد بگویند بابت کاری که کردی باید به زندان بروی این فرد مجازات شده و باعث می شود اینقدر راحت با این قضیه برخورد نکند. در واقع باید جرائم تخلفات محیط زیستی را به شکلی تعریف کرد که بازدارنده باشد نه اینکه صرفاً یا پرداخت وجه تبرئه شوند و دوباره خطای خود را از سر بگیرند.
با توجه به این نکته که صنعتی شدن ابتدا در کشورهای توسعه یافته به وقوع پیوست و مطرح کردن بحث اخلاق زیست محیطی هم ابتدا از همین کشورها آغاز شد حالا این نکته مطرح می شود که کشورهای در حال توسعه همچون ایران باید از کشورهای توسعه یافته درس گرفته و صدماتی که آنها به طبیعت رساندند را تکرار نکنند. حال چه راهکاری را پیشنهاد می کنید که همراه با توسعه طبیعت مان را از بین نبریم؟
پروفسور چنار: در واقع کشورهای در حال توسعه شاید بتوانیم بگوییم که خوش اقبال هستند زیرا آنها تجربه کشورهای توسعه یافته را پیش روی خود دارند و اتفاقاتی را هم که برای محیط زیست کشورهای توسعه یافته رخ داده می توانند تکرار نکنند. به طوری که الان در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هم موضوع محیط زیست اولویت پیدا کرده است مثلا در صنایع مختلف درمورد کالاهایی که قرار است در کشورشان وارد شود استانداردهای محیط زیستی را در نظر می گیرند یا شرکت های بزرگ چند ملیتی که در بسیاری از کشورها از جمله کشورهای در حال توسعه زنجیره تولیدشان گسترش پیدا کرده است. مثلا در کشورهایی مثل هند و پاکستان که در صنعت نساجی خیلی فعال هستند وقتی برای شرکت های بزرگ بین المللی محصولاتی را تولید می کنند این شرکت ها فقط به کیفیت و جنس و قیمت و ارزانی کالاها اهمیت نمی دهند بلکه استانداردهایی برای موضوعات زیست محیطی هم دارند به عنوان مثال در صنعت نساجی رنگ زا هایی که استفاده می شود میتواند بسیار آلاینده باشد ولی شرکت های بزرگ الان دارند توجه روزافزون شان را به استانداردهای محیط زیستی نشان می دهند تا این موادی که مصرف می شود و کالایی که تولید می شود به محیط زیست آسیب نزند و استانداردهای مختلفی مثل ایزو را در نظر می گیرند. مادامي كه توسعه اخلاقمدار نباشد به جايي نميرسد. براين اساس اگر ما تعريف درستي از اخلاق، بهويژه اخلاق محيطزيست نداشته باشيم نميتوانيم به توسعه پايدار كه باعث حفظ محيطزيست ميشود دست پيدا كنيم.
پروفسور پروهیچ: موضوعی که خیلی اهمیت دارد این است که در ذهن سیاستمداران این موضوع ایجاد شود که محیط زیست هزینه نیست بلکه سرمایه گذاری است یعنی کشورهای مختلف به حل موضوع محیط زیست اقدام کنند. وقتی بحث محیط زیست مطرح میشود فکر نکنند بازهم یکسری هزینه ها و باز هم یکسری محدودیت ها برایشان پیش می آید بلکه فکر کنند که آنها دارند سرمایه گذاری می کنند که در آینده برای کشورشان و برای نسل های آینده شان می تواند مفید باشد. اما بايد ديد آيا واقعا ما حق تغيير طبيعت را داريم؟ وقتي ما چيزي به محيطزيست اضافه يا از آن كم ميكنيم بايد با دقت اين كار صورت بگيرد و پيش از هر چيز تأثيرات آن بررسي شود. اينها مسائلي است كه بايد از دولتها بخواهيم به آنها توجه ويژه داشته باشند. شما نیز در قانون اساسی تان به همین موضوع اشاره کرده اید. فکر کنم اصل پنجاه قانون اساسی است اگر اشتباه می کنم لطفاً تصحیح کنید. منظورم نگهداری و حفاظت از محیط زیست برای استفاده نسل های دیگر است که به نظر من یک اتفاق فوق العاده است.
دکتر فاضل: ما نخستین کشور دنیا نیستیم که به این بزنگاه رسیده ایم. در واقع پیش از ما کشورهایی این راه ها را رفته اند و گاهی از نیمه راه برگشته اند. امروزه می دانیم که توسعه و محیط زیست لزوماً دو سر یک بازی نیستند و قرار دادن آنها در دو سوی جبهه ای که سر ستیز و جنگ با هم دارند خطای حرفه ای است. به باور من باید ذهنیت سیاه سیاه یا سفید سفید را در دنیای واقعی اصلاح کرد. این گونه مباحث که نگاه مطلق انگارانه دارد شاید در بحث های تئوری قابل توجیه باشد و کسانی را خوش بیاید اما وقتی بحث عمل و اجرا می شود قصه تفاوت پیدا می کند. شما نمی توانید در معدن زغال سنگ کار کنید بعد انتظار داشته باشید دست و صورتتان سیاه نشود. اما می توانید از ماسک استفاده کنید تا سیستم تنفسی تان صدمه نبیند. مقصود من این است که همیشه راههای میانه ای وجود دارد. کاستن از صدمات رفتارهای توسعه گرایانه به محیط زیست تنها با اعمال موزون و هماهنگ سیاست های آموزشی و تنبیهی میسر است. آموزش بیشتر به دست اندرکاران فعالیت های توسعه گرا در خصوص اهمیت محیط زیست و خسارات ناشی از بی توجهی به آن و تنبیه کسانی که علی رغم علم به این موضوع همچنان منافع فردی را بر سلامت گروهی ترجیح می دهند.
تجربه کشورهای موفق در این زمینه چگونه بوده و چه کشورهایی به عنوان کشور موفق در این زمینه شناخته می شوند؟
پروفسورچنار: به صورت مشخص و دسته بندی شده نمی شود برای موضوع اخلاق و محیط زیست از نمونه های موفق یا کشور موفق اسم برد اما کشورهایی که توانسته اند از سوخت های فسیلی کمتر استفاده کنند یا به صورت کامل این سوخت را حذف کنند یا تولید گازهای گلخانه ای را کاهش بدهند در این مسیر جلوتر از دیگران حرکت کردهاند. در کشورهای اسکاندیناوی، کانادا و استرالیا کارهای خوبی درباره بهره برداری موفق از محیط زیست صورت گرفته است که تخریب کمتری به دنبال داشته باشد.
پروفسور پروهیچ: هر ساله از سوی نهادهای مشخصی کشورهایی که عملکرد بهتری در محیط زیست دارند رتبه بندی می شوند و یک رنکینگ داریم. در واقع اين رتبه بندي هشداري براي وضعيت موجود زيست محيطي کشورهايي است که توسط روش EPI بررسي مي شود و دانشگاه ییل آن را اعلام می کند. مثلاً به خاطر دارم در سال 2010 بر اساس شاخص جهاني عملکرد زيست محيطي سوئيس، لاتويا و نروژ در رتبه هاي اول تا سوم و کشورهاي عراق، ترکمنستان و ازبکستان به ترتيب در پايين ترين رتبه جهاني در اين شاخص قرار گرفتد که می شود در آن نشانه هایی از توجه یا عدم توجه به محیط زیست را پیدا کرد.
دکترفاضل: اصولاً ابتدا باید تعریف مشخصی از کشور موفق در زمینه محیط زیست داشته باشیم. من به شخصه نمی توانم رفتار به ظاهر اخلاقی - محیط زیستی برخی کشورها را باور کنم. از یک سو کمپین های بی نظیری در حمایت از گونه راه می اندازند و نشان می دهند تا چه اندازه علاقمند به محیط زیست هستند اما از سوی دیگر زباله های اتمی شان را در کشورهای فقیر دفن می کنند! این رفتار دوگانه را چطور می شود تعریف کرد؟ طبعاً کشورهایی هستند که ملاحظات اخلاقی را در عملکرد زیست محیطی شان اعمال می کنند اما اگر واقعاً نگران محیط زیست هستیم و به اخلاق محیط زیستی باور داریم باید بدانیم که مقوله محیط زیست بدون مرز است و نمی شود فقط نگران مردم کشور خودمان باشیم. این دقیقاً همان نکته ای است که در بحث اخلاق به آن توصیه می شود یعنی گذر از خود به سود همگان.
با توجه به شناختی که نسبت به ایران دارید مهم ترین چالشی که ما در ایران در مورد اخلاق محیط زیستی با آن روبه رو هستیم چه چیزی می تواند باشد؟
پروفسور پروهیچ: با توجه به اینکه من 5 سال در ایران حضور داشتم می توانم بگویم در کشورهایی مثل ایران یعنی کشورهای در حال توسعه موضوعی که خیلی اهمیت دارد این است که همچنان جوامع محلی باید نقش بیشتری داشته باشند در تصمیم گیری ها و به آنها در مورد موضوعات محیط زیستی نقش های مهم و تاثیر گذاری سپرده شود چون آنها کسانی هستند که به طور مستقیم با یک محلی با یک اکوسیستمی یا با یک منطقه ای سرو کار دارند و از نزدیک مستقیما مشکلات و معضلات آن را درک می کنند، پس باید مشارکت بیشتری داشته باشند. مشارکت دادن بومیان که اصطلاحاً به آن ذی نفعان می گویند همیشه می تواند به بهره برداری درست از منابع طبیعی و جلوگیری از تخریب آن کمک کند. در غیر این صورت نمی شود فقط با دستور دادن انتظار داشت محیط زیست حفظ شود. همچنین فعال کردن NGO ها و اینکه آنها اجازه مداخله فعالانه داشته باشند در همه جای دنیا یک ابزار کمکی برای نهادهای رسمی به شمار می رود.
دکتر فاضل: شما به نوعی در پرسش هایتان به این سوال پاسخ دادید. من آن را به صورت مختصر فقدان آگاهی عمومی و سودجویی و منفعت طلبی برخی می دانم که اتفاقاً اهرمهای اجرایی را در دست دارند. چرا وقتی یک بیماری اپیدمی می شود و وزارت بهداشت اعلام می کند مثلاً قبل از مصرف فلان ماده غذایی آن را با ماده شوینده خاصی شستشو بدهند بسیاری از مردم این کار را می کنند. دلیل این است که آن را به صورت یک نیاز حیاتی می بینند و می دانند اگر رعایت نکنند بازخورد سریع و تلخی خواهند گرفت. بسیاری از تخریب های محیط زیستی واکنش سریع ندارند. مثلاً سیلی که امروز زندگی عده ای را از بین می برد نتیجه عملکرد کسانی در ده یا بیست سال گذشته بوده. این جور مصادیق را می توان در خصوص ریزگردها، هوای آلوده شهرهای بزرگ و ... هم عنوان کرد.
سه شنبه 18 شهریور 1393
مطالب مرتبط :
گزارش تصویری نشست بین المللی اخلاق و محیط زیست
نخستین نشست بین المللی اخلاق و محیط زیست برگزار شد
نظرات شما عزیزان: